بخش اول گفت و گوی اختصاصی و مفصل ” آرش حسینی” با ساز و قلم
ترجیح میدهم برای محسن و هوادارانش همان رفیق و برادر باقی بمانم/
بین من و محسن چهارچوب کاری از پیش تعیین شده ای وجود ندارد/برای حضور دلکم
در آلبوم نگاه به محسن اصرار کردم/یگانه عجیب ترین آدم زندگی من است!/هرکس
فکر کند چون رفیق قدیمی او هستم باید از او تعریف کنم اشتباه کرده!/برخی
رسانه ها تلاش کردند چهره ی وارونه ای از یگانه بسازند/یگانه لقب جاستی
هارا به “همه” نداد/زندگی ذاتا آرام و در ظاهر شلوغی دارم...
“آرش حسینی” نزدیک ترین دوست و مدیر رسانه ای محسن یگانه در گفت و گویی اختصاصی و مفصل با ساز و قلم به تمامی سوالات هواداران این هنرمند پاسخ داد.
- آقای حسینی اگر ممکنه بفرمایین همکاری شما با محسن یگانه به عنوان مدیر رسانه ای ایشان از کی و چطور شروع شد؟
به شخصه همیشه از ماجرای “عنوان” فراری بودم، این را هواداران محسن خوب می دانند.
ترجیح دادم چه برای محسن یگانه چه برای طرفدارانش مثل ابتدای آشناییمان یک
دوست و برادر باشم و این رابطه همینجوری که هست بماند. جنس رابطه ی من و
محسن و هوادارانش همانی هست که از حدود ۸ ، ۹ سال پیش بوده، بله قطعا
کارهایی که الان انجام می شود خیلی بیشتر و متنوع تر از آن بازه ی زمانی
است اما این باعث نشده که بخواهم برایش عنوانی به کار ببرم، تنها رفاقتمان
عمیق تر شده است، من ترجیح میدهم یک رفیق بمانم، رفاقت میز و صندلی نیاز
ندارد.
- اما همه شما را به عنوان مدیر رسانه ای محسن یگانه می شناسند!
توضیح میدهم، داستان از جایی شروع شد که تصمیم گرفتیم برای پیش برد
اهدافمان وبلاگ جاست یگانه را به علت طولانی بودن مراحل ثبت و به روز رسانی
کامنت ها و مشکلات کلافه کننده وبسایت بلاگفا متوقف کنیم، و کانال تلگرام و
گاها کامنتهای اینستاگرام بنده جایگزین وبلاگ جاست یگانه شود.
تا آن زمان به بنده “مدیر وبلاگ” یا “مدیر وبسایت محسن یگانه” می گفتند،
حالا که دیگر اینها نبودند، از اینجا به بعد وقتی برای طرفداران محسن حقیقت
ماجرایی را توضیح می دادم و آنها می خواستند آن مطلب را به گوش افراد بی
اطلاع برسانند برخورداری از یک عنوان ظاهرا مهم بود، چرا که آن دسته افراد
اول به دنبال جایگاهِ شخص گوینده ی مطلب بودند تا درستی موضوع را باور
کنند.
من در آن بازه ی زمانی به عنوان مدیر برنامه ی محسن معرفی می شدم که خب این
صحیح نبود برای همین در نهایت عنوان مدیر رسانه ای ضمیمه اسم بنده شد.
- چند درصد از هماهنگی های کارهای محسن یگانه با شماست؟
درمورد کنسرت ها و اجراهای زنده که کلیه هماهنگی ها با شرکت آوای فروهر و محمد حاتم پور می باشد.
به جز این موضوع در مورد باقی مسائل در کل می توان گفت بین من و محسن چهارچوبی از لحاظ کاری وجود ندارد، (کلا هستم در خدمتتون)
البته هر مساله ای که معقول و ممکن باشد، کمک خواهم کرد.
- محسن تا چه حد به حرف و نظر طرفدارانش فکر میکند و نظراتشان را به مرحله ی عمل می رساند؟
یک موضوع جالب این است که گاهی اوقات حتی اگر شش هفت هزار نظر زیر پست
اینستاگرامش باشد همه را به نوبت می خواند، همه را ! شاید هفته ها طول
بکشد، اما می خواند تا بفهمد نظرات طرفدارانش در مورد فعالیت هایش چیست و
از طرفی پیشنهادهایی که طرفداران با من مطرح می کنند را از من می گیرد و به
آنها فکر می کند، طبیعتا نمی شود به همه ی نظرات عمل کرد و در هیچ زمینه
ای امکانش نیست که شما بتوانید همه را راضی کنید و از تمام نظرات بهره
ببرید.
اگر قرار باشد شما برای انتخاب پیراهن،کت و شلوار، جوراب و کفشِ یک مهمانی
از تمام رنگهایی که به شما پیشنهاد می شود استفاده کنید تا همه راضی شوند،
در نهایت شما شبیه یک بسته اسمارتیز خواهید شد (خنده)
باید پیشنهاد داد و صبر کرد…
محسن یگانه هنرمندی است که افکار و ایده های مستقل خودش را دارد، به طور
قوی یک ایده پرداز است، منتهی متوجه این موضوع هم هست که برای مردم می سازد
و می خواند نه صرفا برای خودش، پس افکار عمومی را شریک قرار می دهد، تلفیق
افکار درونی با انتظارات بیرونی اتفاق ساده ای نیست! عملی شدنش نیاز به
درک متقابل دارد، و البته صبر…
- خوب این حد نزدیکی محسن با طرفدارانش باعث شده که دخالت های بی جا و نقدها و نظرات شخصی تر هم بشنود؟
بله! زیاد! ولی طبیعت این ماجرا همین است که هرچه نزدیک تر بشوی همان قدر که سود بیشتر میبری و سود بیشتری میرسانی باید هر لحظه منتظر ضررها و تلخی هایی باشی که قبلا تجربه نمی کردی.
- شما چه میزان در تصمیم گیری های محسن تاثیر دارید؟ چه مقدار از فعالیت های امروز محسن پیشنهاد شما بوده؟
ترجیح می دهم خودم را از این سوال جدا کنم.
رابطه ی من و محسن مشخص است…
می خواهم هواداران ایشان را شریک این سوال کنم،
طبیعتا رابطه ی طولانی من و محسن و از طرفی این حد نزدیکی بنده به هواداران
او باعث شده که بر سلیقه ی خود ایشان و طرفدارانش اشراف داشته باشم، برای
همین با هم زمان های زیادی را صرف صحبت های کاری می کنیم.
سعی می کنم که ایده ها، انتقادها و حرفهای هواداران را انتقال بدهم، شانس
من این است که محسن فوق العاده باهوش و حرفه ای با این موضوع برخورد می کند
و هیچوقت نگاهِ از بالا به دیگران نداشته و هرجایی که حس کرده با رعایت
تمام ملاحظات نظر یا نظرهایی باید لحاظ شوند این کار را انجام داده است.
ما با هم خیلی صحبت می کنیم، هر دو به یک سبک، مشورت، پیشنهاد و فرصت برای
فکر کردن، بدون هیچ پا فشاری عجیب و خارج از عرفی… البته گاهی نمی شود
اصرار نکرد (خنده)
- چه زمانی نیاز به پا فشاری است؟
برای مثال سر آلبوم نگاه عوامل آلبوم مخالف حضور قطعه ی دلکم در آلبوم بودند و آن زمان فشار زیادی بود که این آهنگ از لیست قطعات بیرون بیاید اما بنده می دانستم دلکم آهنگی است که حال و هوای مورد انتظار بخش عمده ای از هواداران محسن را در خود دارد، دیده بودم که دلکم چقد شیرین و بی شیله پیله از دل محسن بیرون آمده و خلق شده است، باورم این بود که قطعا هوادارانش از این آهنگ استقبال خواهند کرد و این همان محسن یگانه ای است که عده ای همیشه انتظارش را داشته اند، برای همین شاید از معدود دفعاتی بود که من پیشنهاد و مشورت را به حد اصرار رساندم که این آهنگ در آلبوم بماند، و در نهایت محسن تصمیم گرفت که ماند. همین الان کامنت های من و ایشان را بررسی کنید خیلی ها گلایه دارند که چرا دلکم در لیست جدید قطعات کنسرتی نیست، قطعه ای که بوی محسن را می دهد.
- کمی از رابطه تان با محسن یگانه بگویید!
رابطه ی من و محسن رابطه ای برادرانه است که هیچوقت آن را به صورت کاری ندیدیم!
نه اینکه حالت کاری وجود نداشته باشد اما مانند یک رابطه ی برادرانه هیچ
چهارچوب خاص از پیش تعیین شده ای نداریم، ماجرا یک طرفه هم نیست، یعنی جوری
نیست که فقط من نگران او باشم، او عادت دارد مرا شرمنده بزرگواری هایش
کند.
در چنین رابطه ای هر پیشنهاد و انتقاد و به طبع هر عمل شدن و عمل نشدنی امکانش وجود دارد.
- از او انتقاد هم میکنید؟
اگر جایی نیاز باشد بله، خیلی سفت! من در کنار رفاقت و طبیعتا حمایتم
همیشه اولین منتقد او هستم، البته شاید بهتر باشد بگویم دومین! زیرا ایشان
یک همسر همراه، باهوش و خوش ذوق دارد.
از هفده سالگی همراه با خانواده ام مهمترین بخش زندگی من محسن بوده تا همین
امروز، یگانه بی تعارف عجیب ترین آدم زندگی من بوده و هست، به تمام
استعدادهای دیده شده و عموما دیده نشده اش واقفم اما از ابتدا هم او را در
ذهنم بُت نکردم، چون من نه قرار بود کور و بله بله قربان گوی محض باشم و نه
محسن کم از این آدمها دیده بود… اگر شخصی این مصاحبه را تا اینجا خوانده و
پیش خود گفته خب رفیق قدیمی اش باید هم از او تعریف کند قطعا اشتباه قضاوت
کرده است… من به شدت با تعریف های تصنعی و نوکرانه مشکل دارم، و هیچ زمان
تن به این کارها نداده ام، هواداران ایشان من را به خوبی می شناسند، و
البته که محسن هم نیازی ندارد، اینجا هستم که حقایق را بدون بزرگنمایی بیان
کنم.
- او را چگونه نقد می کنید؟
من بر خلاف رفتار ظاهری ام که بیشتر فان و سرخوشم ذاتا آدم سختگیری هستم، برای همین هر جا که احساس میکنم باید از موضع انتقاد وارد شوم این کار را انجام می دهم، اما نه هر جای بیجایی، نه بی دلیل، یا بدون فکر و بدون در نظر گرفتن مکان و زمان، نه با هر لحنی و نه صرفا برای تحمیل سلیقه شخصیم… نه برای خلاف جهت آب شنا کردن… انتقاد اصول تعریف شده ای دارد که اگر رعایت نکنید هم خودتان باخته اید هم طرف مقابل را سردرگم می کنید.
- برنامه ریزی کنسرت های شهرستان ها با شماست یا شما دخالتی در این موضوع ندارید؟
نه من هیچ دخالت و نقشی در این قضیه ندارم و این موضوع به شرکت آوای فروهر و محمد حاتم پور برمیگردد.
- چرا محسن هر اتفاقی که می افتد موضع سکوت خود را حفظ می کند؟
محسن به نسبت گذشته خیلی صبور و آرام تر شده و اعتقادش بر این است که
حقیقت هر ماجرایی با گذشت زمان مشخص می شود و نیازی به حرص و جوش خوردن و
توضیح های آنچنانی نیست، ماه پشت ابر نخواهد ماند. برای همین اگر مروری بر
حواشی گذشته تا امروز داشته باشید می بینید که هر مسئله ای بوده، هر کسی که
مصاحبه ای داشته یا داستانی به ناحق درست کرده در آخر به چه نتیجه ای
رسیده! به همین دلیل محسن ترجیح می دهد که صحبت خاصی نکند و مسیر خود را
بدون تن دادن به حواشی قدم بزند.
از طرفی اگر بخواهی جواب هر حاشیه و بحثی را بدهی دیگر زمانی برای کار نخواهی داشت.
- محسن یگانه تقریبا زمان خیلی زیادی هست که پاسخش به مصاحبه با رسانه ها منفی بوده! دلیل این موضوع چه چیزی می تواند باشد؟ بی اعتمادی نسبت به رسانه ها؟
اسمش را بی اعتمادی نمی توان گذاشت، مصاحبه کردن در شرایط فعلی چیزی جز اینکه تمرکزش را بهم بزند ندارد.
البته که برخی از رسانه ها این سالها به واسطه حضور افرادِ بیمار تلاش
کردند چهره وارونه ای از محسن یگانه بسازند و به خورد جامعه بدهند، خیلی از
حاشیه هایی که حق محسن نبود با تیترهای تحریک کننده و گاها وارونه ای که
برخی رسانه ها از قول او زدند به وجود آمد، مثلا دلخوری بخشی از هواداران
عزیز شادمهر در مورد صحبتی که محسن اصلا آن مدلی بیان نکرده بود و حقیقیتِ
حرف او به هیچ وجه مضمون بدی نداشت، اما برای جلب توجه آنگونه تیتر کردند و
خیلی ها اشتباه برداشت کردند و دلخور شدند و شاید هنوز هم ذهنیت جالبی از
ایشان نداشته باشند، چون از احساساتشان سوء استفاده شد وعملا علیه محسن
یگانه تحریکشان کردند. می دانیم که اکثریت فقط تیترها را می خوانند و وقت
برای مطالعه متن ندارند، این بد است که به راحتی با دل هواداران این هنرمند
و آن هنرمند بازی شود که چهار نفر بیشتر به مطلب نوشته شده توجه کنند!
-
کمی بحث را به سمت سوالات همیشگی طرفداران می بریم!
مثلا اینکه شما چقدر در ایجاد جو صمیمی که محسن یگانه در ابتدا تا همین یکی دو سال پیش با هوادارانش داشت دخیل بودید؟
برای این موضوع از همان نوجوانی تلاش کردم با این که میدانستم حواشی
خودش را دارد، ولی بهترین حس ها وقتی سراغم می آمد که میدیدم هواداری که
رویایش محسن یگانه است حالا به آرزویش رسیده و او را دیده یا جواب کامنتی
از ایشان گرفته یا هر چیزی که می تواند حس نزدیکی معقول را به آنها منتقل
کند.
محسن از همان ابتدا دست من را در این قضیه باز گذاشته بود، چون حد و حدود این ماجرا را میدانستم.
- از نظر شما این اتفاق چه ابعاد مثبتی در پی داشت؟
از نظر من هرچقدر محسن به هوادارانش نزدیک تر شد هرچقدر ابعاد شخصیتی اش
بیشتر مشخص شد محبوب تر شد، چون یگانه در واقعیت فوق العاده خاکی،شوخ طبع و
فروتن است که حیف بود که بگوییم فقط موسیقی اش را گوش کنید و با خود
واقعیش آشنا نشوید، یا بخواهیم برای او یک شخصیت هنری کذایی طراحی کنیم که
با خود واقعی اش متفاوت باشد و مدام بترسیم که لو برود، بهتر این بود که او
در فضای مجازی انقد واقعی باشد که از حضور میان مردم نترسد، همانی باشد که
هست.
این همانی باشد که هست همان چیزی است که او برای ارائه اش تلاش کرده، و زیر
بارِ ایفای نقش های مختلف نرفته او دوست داشتنی است و این را همکاران قدیم
و جدیدش هم به خوبی لمس کرده اند، که البته بابت همین خوب بودن ها هم کم
سو استفاده ندیده است.
بررسی های ما از صفحات مجازی شما ما را به این نتیجه رساند که شما از آن دسته اطرافیان آدم های شناخته شده هستید که رک و بی پرده حرف می زنید، کمی از خصوصیات بد محسن یگانه بگویید، آیا ضعف یا بدی از او سراغ دارید؟
ببینید مساله این است که محسن یگانه هم یک انسان است، چرا باید تبلیغ کنیم که او پسر پیغمبر است، یا او بی ایراد و معصوم است و به او انتقاد وارد نیست و هرکس حرف منفی بزند نادان است!! نه، او یک هنرمند با استعداد است با ذهنی پیچیده که حسابی خلاق و جالب است، شخصیتی خود ساخته و با ارزش دارد، این که مدام تلاش میکند مردم را با شخصیتی کاذب گول نزند و خود واقعی اش باشد فوق العاده با ارزش است، خب او هم مثل من و شما ضعف هایی دارد… مساله این است که ایراد بیخودی نگیریم، از دید من محسن باید به مراتب منظم تر از اینی باشد که هست، او می تواند سیستماتیک تر عمل کند (که روز به روز دارد بهتر می شود)، کمی بیخیال حرفِ این و آن شود، باید پراکندگی افکارش را تحت کنترل داشته باشد که ندارد، به هوادارانش قول هیچ اتفاق تمام نشده ای را ندهد، همیشه آرزو کردم فیتیله خوش باوری هایش را پایین بکشد و انقد راحت به آدمها اعتماد نکند تا به قول معروف از یک سوراخ ده بار گزیده نشود… این ضعف ها را از دید من دارد، اما من این سالها از او بدی ندیده ام، در قبال خودم که هیچ، دارم در مورد دیگران صحبت می کنم، محسن یگانه بدی کردن بلد نیست، یعنی دلش را ندارد.
-
فضای مجازی و تاثیرات کامنت های اینستاگرام چقدر محسن را تحت تاثیر قرار می دهد؟
این مسئله تا به امروز چقدر دردسر ساز شده یا چقدر در روحیه محسن تاثیر داشته است؟
من حداقل درمورد محسن می توانم بگویم که قضاوت نا به جا در روحیه اش تاثیر دارد و چون همیشه سعی کرده درست و سالم جلو برود از قضاوت های اشتباه می رنجد. از داستان های تخیلی، از دروغ پردازی ها، از حدس و گمان ها ناراحت میشود، اما خب اکثرا سکوت می کند.
-
در یک بازه ی زمانی که دایره ی هواداری محدودتر بود اگه اشتباه
نکنم محسن لقب جاستی ها را به طرفدارانش داد که در زمان خودش بین هواداران
هنرمندان دیگر اولین بود!
اما امروز ظاهرا بزرگتر شدن این دایره باعث پیش آمدن یک سری مشکلات شده!
کمی در خصوص این لقب و مشکلاتی که پیش آمده توضیح می دهید؟
این موضوع موضوع مهمی است!
محسن لقب جاستی را به “همه” هوادارانش نداد! جاستی ها طرفدارانی بودند که
در وبلاگ جاست یگانه که من مدیریتش می کردم عضو بودند و در کامنت ها حضور
داشتند، آن دوره یادم هست محسن تمام کامنت های وبلاگ را پرینت می گرفت و می
خواند و آن دوستانی که در آن جا فعال بودند را با لقب جاستی می شناخت. از
نظر ما آنها مفیدترین فعالیتها را داشتند، برای هر حاشیه ای که پیش می آمد
برنامه ریزی می کردیم و آنها روی اصول خاصی تمام انرژی خود را صرف حل آن
حاشیه می کردند و تا حل نمی شد ما را تنها نمی گذاشتند، دوره های پرسش و
پاسخ داشتیم که مستقیما سوالاتشان را محسن پاسخ می داد، پست های اختصاصی
برای دریافت انتقادها داشتیم، اساسنامه ای داشتیم که اخلاق در آن بسیار مهم
بود، نه اینکه اصلا حاشیه ای نداشتیم نه، بالاخره آدم خوب و بد همه جا
هست، همان طور که هوادار خوب آن جا زیاد پیدا کردیم هواداری که بی نهایت به
ضررمان باشد را هم پیدا کردیم.
ولی در کل مجموعه ی جالب و تکرار نشدنی بود.
- خب چه شد که رها شد؟
بعد از مدتی یه عده از دوستان این لقب را از وبلاگ ما برداشتند و روی
هرکسی که موسیقی محسن یگانه را گوش می داد و در اینترنت و وبسایت های
طرفداری عضو بود گذاشتند! تعدادی از آن عزیزان اصلا من را نمی شناختند یا
اصلا نمی دانستند وبلاگ جاست یگانه چی هست و اصول و هدفش چیست، اما می
آمدند کنسرت و می گفتند ما جاستی هستیم و بعد داستان های آزاردهنده ای که
دوست ندارم آنها را بیان کنم یکی پس از دیگری پیش می آمد…
در نهایت این اسم پرکشید از وبلاگی که فوق العاده بود، اسم و خاطرات شیرینش
چه برای من و اعضای آن و چه برای محسن یگانه تا ابد ماندگار خواهد بود، ما
نمی توانستیم به سیل هواداران جدید ایشان که “جاستی” بودن را بغل کرده
بودند و نمی دانستند چه هست مدام توضیح دهیم جاستی یعنی چه و جاست یگانه
کجاست! فضای مجازی بزرگ و بزرگتر می شد، صورت خوشی نداشت به یک هوادار
بگوییم تو جاستی هستی و به دیگری بگوییم نه برو عقب تو نیستی!! کار ما کور
کردن ذوق هوادار نبود، بی اطلاع بودند و گناهی نداشتند، کار از کار گذشته
بود… پس تصمیم گرفتیم درگیر این القاب نمانیم و سرانجام بگوییم لطفا همه
فقط طرفدار باشید!
-
در حیطه ی کاری و رسانه ای خیلی از هنرمندان کسی مثل شما نیست
که جدا از بحث مدیر رسانه ای بودن خیلی جاها هوای خیلی از طرفداران را
داشته باشد و حرف های طرفداران را به خواننده منتقل کند و این را خیلی از
طرفداران محسن می دانند…
این رفاقت و صمیمیتی که در این سال ها بین شما و طرفداران بوده به نفع خود شما و محسن هم بوده یا نه ضررش بیشتر بوده و اذیت هم شدید؟
برای من هم خوب بوده و هم بد، خوبش که مشخص است، اینستاگرام ام را چک
کنید (خنده) حال و هوایش گویای همه چیز هست، تولدم که می شود اتاقم جای راه
رفتن نیست، آنها کیلو کیلو کادو می دهند و من قطره قطره آب میشوم مهم اصلا
کادو نیست، این همه حسی که خرجم می کنند، ارزشی که برایم قائل می شوند و
ذوق و شوق ها را با دنیا عوض نمی کنم، بدش هم اینجا جای بیان کردنش نیست،
بگذریم…
همیشه به این فکر کردم که به جواب رساندن آدم ها، از سردرگمی خارج کردنشان
اتفاق خوبی است. بدون چشم داشت کمک کردن ها و رفتار صمیمانه در ذهن آدمها
می ماند، البته سعی کردم این صمیمیت را حد و حدود دار نگه دارم. چون نباید
خودم حاشیه ای داشته باشم، برای همین در رابطه با هوادارهای ایشان از ابتدا
چهارچوب سفت و سختی را برای خودم گذاشتم و به خودم سخت گرفتم.
-
صحبت شما بیشتر پسرها را شامل می شود یا دخترها؟
اصلا با کدام گروه راحت ترید؟
اصلا دختر و پسر بودن هوادار برایم مهم نیست… از اول هم نبود، من با
هیچکدام هیچگاه سرد یا با نگاهی از بالا رفتار نمی کنم، به خودم اجازه
نداده ام وارد دنیای متوهمی شوم که حالا انگار خبریست، خیر خبری نیست،
هنرمند کس دیگری است، به هیچ عنوان اجازه ندادم فکر کنند من شخصیت مهمی
هستم چون نیستم، ترجیح دادم نقش بازی نکنم، از طرفی رفاقت و صمیمیت بیش از
حدی که بخواهد حاشیه درست کند یا فرق آنچنانی بین هواداران بگذارد هم
هیچوقت وجود نداشته و نخواهد داشت!
برای همین دروغ هایی که گاها گفته می شود ناراحتم میکند چون من در این
زمینه سالهاست به خودم سخت گرفته ام و البته که وظیفه ام را انجام داده ام!
- زندگی شخصیتان چگونه میگذرد؟ کمی هم از سرگرمی ها و کارهایی که انجام می دهید برایمان بگویید.
زندگی ذاتا آرام و در ظاهر شلوغی دارم با تعداد آدم های کاملا محدود و
کم… سال گذشته بعد از مدت ها دوری از فوتبال حرفه ای یک فصل برای یک تیم
لیگ یک تهران بازی کردم، همزمان مربی فیتنس بودم و هستم، خیلی وقتها با
محسن به باشگاه می رویم، فوتبال هم فرصتش باشد با هم بازی می کنیم، محسن
فوتبالش خوب است، البته پلی استیشینش بهتر است (خنده) اکثرا بی رحمانه مرا
می برد!
خرید و پاساژگردی و همچنین قدم زدن را هم خیلی دوست دارم، ضمن این که عاشق
امام زاده صالح و شبهای جمکرانم، هیچ کاری هم به بعد مذهبی آنها ندارم، فقط
خودم حال خودم را می فهمم…
دانشجوی فوق لیسانس رشته مدیریت هم هستم.
چقد شلوغ شد! (خنده)
-
بحث عکس و امضا از محسن یک بحث خیلی گسترده است !
اینکه محسن خواننده ی مردمی است و این زمانی که برای عکس و امضای طرفدارانش می گذارد بخاطر رسانه ها و دیده شدن نیست مشخص است…
اما شده تا حالا ضربه ای از این داستان بخورد؟
حالت های مختلفی دارد!
اینکه عکسی گرفته شود و بعد از آن عکس داستانی خیالی درست شود یک مدل ضربه
زدن است، چون محسن لحظه عکس گرفتن به همه به یک دید نگاه می کند، “طرفداری
که به کنسرت آمده و دوست دارد عکس بگیرد”، ایشان با همه عکس می گیرد و نمی
گوید من با تو عکس نمی گیرم چون دفعه ی پیش حاشیه سازی کردی، با تو عکس نمی
گیرم چون یک آلبوم عکس با من داری… از طرفی همیشه شرایط عکس و امضا فراهم
نیست، گاهی یک سانس تلاش های ما نتیجه می دهد و یک سانس حراست مانع می شود،
طبیعتا آنهایی که موفق به عکس گرفتن نشده اند وقتی می بینند یک عده عکس
گرفته اند دلخور می شوند… حالا فکر کنید آنهایی موفق به عکس گرفتن شده
باشند که عکسهای زیادی با محسن دارند، به طور حتم آن هایی که نتوانستند عکس
بگیرند تک تک موهای مرا از روی سرم جارو می کنند (خنده) در صورتی که این
اتفاقات از کنترل ما خارج است. بنده در این زمینه شخصا به هیچ قیمت حاضر به
پارتی بازی تک
نفره نیستم، برای جمع ها تلاش میکنم… مگر این که یک طرفدار از لحاظ جسمی
دارای معلولیت هایی باشد، با جون و دل کمک خواهم کرد… حالا کنسرت بعدی همه
با ویلچر می آیند (خنده)
- اتفاق جالبی در مورد این عکس انداختن ها در ذهن دارید که برایمان تعریف کنید؟
این سالها اتفاقات جالب زیاد تجربه کردیم، اما یک مساله باحال این است
که او حتی در حاشیه خیابان ها، جاده ها و اتوبان ها به خصوص شهر تهران با
طرفدارانش زیاد عکس دارد! خیلی راحت میزند کنار…!
– راهی هست که هماهنگی ها برای این مسئله بیشتر شود؟
یادم است که در یک کنسرت خود محسن از جشن عکس و امضا صحبت کرد اگر اشتباه نکنم!
این جشن می تواند کمکی باشد برای راحت تر شدن این قضیه؟
این موضوع هم حاشیه های خودش را داشت!
چون این جشن با بلیط یک کنسرت خاص امکان پذیر بود، خیلی ها اعتراض کردند که
ما نبودیم یا شهرستانیم و رفت و آمد سخت است و باز همان همیشگی ها عکس می
گیرند و … که اوضاع اوضاع جالبی نبود برای همین فکر میکنم هر داستانی روند
طبیعی داشته باشد بهتر است چون اول و آخرش حاشیه وجود دارد.
از طرفی این داستان را فقط در تهران میتوان سازماندهی کرد و شهرستانی ها
دلخور می شوند که چرا تمام امکانات برای تهرانی هاست و باز هم به حاشیه می
رود…
ادامه ی این گفت و گو را در قسمت بعد بخوانید…
منبع: sazoghalam.ir/?p=2205
تنظیم:حانیه امین آبادی